|
روایت پرده نقرهای از امام مهربانی؛ از «ولایت عشق» تا «هرشب تنهایی»
- روایت پرده نقرهای از امام مهربانی؛ از «ولایت عشق» تا «هرشب تنهایی»
885420
24 تیر 1398 - 08:581066 بازدید
روزنامه شهروند: اگر چه ساخت فیلمهای تاریخی بهخصوص مذهبی همواره با سختیهایی روبهرو است، اما در طول این چند سال در کشور شاهد تولید آثار چشمگیری در این زمینه بودهایم که آثاری همچون فیلم ولایت عشق به کارگردانی مهدی فخیمزاده از این دسته فیلمها است. مجموعه تلویزیونی ولایت عشق به کارگردانی مهدی فخیمزاده ازجمله کارهای آیینی- مذهبی است که هر ساله در روز میلاد و شهادت این امام رئوف (ع) با پخش صحنههایی از این اثر به همراه موسیقی و صدای محمد اصفهانی ماندگار شده است.
فخیمزاده به عنوان کارگردان بعد از سریال «امامعلی (ع)» ساخته داوود میرباقری در سال 1379 نخستین اثر تلویزیونیاش را با موضوع زندگینامه امامرضا (ع) به روی آنتن شبکه یک سیما برد. ولایت عشق با لوکیشن و روایتهای متعددی که داشت، مانند دیگر آثار آیینی-مذهبی در لوکیشنهای مختلفی تصویربرداری شد و جزو مجموعههای تلویزیونی پربازیگر بود.
بازیگران این مجموعه تلویزیونی عبارتند از: مریلا زارعی، رامبد جوان، اکبر زنجانپور، لادن طباطبایی، فریماه فرجامی، فرخ نعمتی، بیتا فرهی، محمد صادقی، دانیال حکیمی، عنایت بخشی، داود رشیدی، فتحعلی اویسی و… که هر کدام در جای خود سکانسهای ماندگاری را ثبت کردند.
«هر شب تنهایی» با خط سیر عاشقانه
هر شب تنهایی یکی از آثار رسول صدرعاملی است که در سال 1386 بر پرده سینماهای کشور قرار گرفت. این فیلم تنها دو بازیگر اصلی دارد؛ لیلا حاتمی و حامد بهداد. فیلم هر شب تنهایی را میتوان فیلمی مذهبی دانست که با بسیاری از آثار مذهبی تفاوت دارد. این تفاوتها در جای جای فیلم مشاهده میشود؛ با فیلمنامه قوی و به دور از اغراق و سفارشیسازی فیلم و بازی بازیگران خبره آن.
هر شب تنهایی خط سیر عاشقانهای دارد. عطیه نویسنده و مجری یک برنامه خانوادگی رادیوست. او هر روز به سوالات شنوندگان این برنامه پاسخ میدهد و به آنها توصیه میکند که با همسرشان چگونه رفتار کنند تا زندگی زناشویی بهتری داشته باشند. عطیه به شهر مقدس مشهد آمده است، اما او درگیر مناسبات خود و همسرش است و مشکلی دارد که حلنشدنی است و لوکیشن اصلی این فیلم سینمایی مشهد مقدس و صحن آستان قدس رضوی است که لیلا حاتمی و حامد بهداد به عنوان یک زوج فرهنگی در مقابل یکدیگر بازی میکنند. این فیلم سینمایی را کامبوزیا پرتوی به نگارش درآورد و تهیهکنندگی آن را سید کمال طباطبایی بر عهده داشت.
«شب»
فیلم سینمایی «شب» نیز، مانند فیلم سینمایی «هرشب تنهایی» اثری از رسول صدرعاملی است که نگارش آن را کامبوزیا پرتوی برعهده داشت. «شب» از جمله آثار سینمایی رسول صدرعاملی است که توانست در بیستوششمین دوره از جشنواره فیلم فجر عنوان بهترین بازیگر مرد را نصیب امین حیایی کند. همچنین این فیلم سینمایی جایزه بهترین فیلم را در جشنواره مذهب ایتالیا کسب کرده است.
«بیا از گذشته حرف بزنیم»
«بیا از گذشته حرف بزنیم» درباره سه زن سالمند است که به قصد زیارت و سیاحت عازم مشهد میشوند و آنجا اتفاقاتی برای آنها رخ میدهد. ثریا قاسمی، پوراندخت مهیمن، مرحوم مهین شهابی، بازیگران و سعید نعمتاله کارگردان این فیلم بودند.
«روز هشتم»
«روز هشتم» به کارگردانی مهدی کرمپور با بازی مرحوم انوشیروان ارجمند، علیرضا خمسه، امیر حسین مدرس، فرزاد حسنی و مرحوم عسل بدیعی پخش شد. در این اثر، برای 3شخصیت فیلم مسائل و مشکلاتی به وجود میآید که در سایه توسل به امام رضا (ع) و توجه حضرتش رفع میشود.
داستان فیلم «زیارت»
داستان فیلم «زیارت» صادق میرکرمیار با مردی آغاز میشود که برای رسیدن به طلب خود و پیدا کردن فرد بدهکار عازم مشهد میشود. او در این سفر زائران دیگری را میبیند که هر کدام به امید کرامتی از امام رضا (ع) عازم زیارت هستند. اردلان شجاع کاوه، حسن جوهرچی، ستاره اسکندری، کاوه سماکباشی و فریده سپاه منصور بازیگران این فیلم بودند.
«آوای نقارهها»
«آوای نقارهها» به کارگردانی جواد مزدآبادی قصه چهار نفر را روایت میکند که در پایان در حرم امام رضا (ع) گره کارشان گشوده میشود. شهرام عبدلی، جلال طباطبایی، سیامک اشعریون، آهو خردمند، حسن اسدی و … از بازیگران این فیلم تلویزیونی بودند.
در انتظار معجزه
در انتظار معجزه فیلمی به کارگردانی رسول صدرعاملی محصول سال 1388 است. این فیلم داستان زن و شوهری را روایت میکند که در اوج اختلافات خانوادگی، همراه دختر 4 ساله خود برای زیارت امام رضا (ع) عازم مشهد میشوند و این سفر سر آغاز تحولاتی در زندگی آنها میشود. در این فیلم، فرهاد قائمیان و پریوش نظریه نقشهای اصلی را بازی میکنند.
درباره پایان ساختگی و تحمیلشدهی «گوزنها»
- درباره پایان ساختگی و تحمیلشدهی «گوزنها»
887712
31 تیر 1398 - 09:482200 بازدید
روزنامه جامجم - علی رستگار: در همه سالها میدانستیم که «گوزنها»، پایان دیگر و تحمیل شدهای هم دارد و حتما عدهای از آن نسل سینماروی قدیم، آن پایان ساختگی را هم دیدهاند، اما تا به چشممان نمیدیدیم، باور نمیکردیم که پایان یکی از مهمترین و ماندگارترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران، اینقدر نچسب و باسمهای باشد و یکتنه قدرت داشته باشد، سریک فیلم خوب را زیرآب کند.
انتشار پایان ساختگی و تغییریافته گوزنها که بتازگی در گفتوگوی تصویری هوشنگ گلمکانی با مسعود کیمیایی و در قالب برنامه «فیلمکات» و به بهانه انتخاب گوزنها به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران در نظرسنجی ماهنامه فیلم از برخی منتقدان و نویسندگان صورت گرفت و بلافاصله هم به شکل فراگیری در فضای مجازی دست به دست شد.
قطعا مهمترین رویداد و اتفاق این چند روز اخیر سینمای ایران است؛ حالا همه مردم میتوانند پس از سالها دستپخت مضحک و بدمزه ساواک را در پایانبندی فیلم گوزنها ببینند و آن را با پایان اصلی و واقعی فیلم و همان که موردنظر کارگردان فیلم است، مقایسه کنند. ماجرا از آنجا شروع شد که پس از نمایش موفق فیلم در سومین جشنواره جهانی فیلم تهران در آذر 53، ساواک سازندگان فیلم، مهدی میثاقیه (تهیهکننده) و مسعود کیمیایی (نویسنده و کارگردان) را احضار کرد و خواستار تغییر پایان قصه فیلم شد.
سازندگان گوزنها طی این رفت و آمدها و احضارها به ساواک، سرانجام تسلیم فشار سازمان اطلاعات و امنیت حکومت پهلوی شدند و یک روز، خود ساواکیها با کارگردان، صدابردار و احیانا فیلمبرداری آمدند و پایان ساختگی و موردنظر خودشان را فیلمبرداری کردند و رفتند! اگرچه تماشاگران در اکران عمومی فیلم و در سال 54، همین پایان ساختگی و جعلی را دیدند، اما خیلیها همان زمان میدانستند که پایان اصلی فیلم چیز دیگری است.
همان پایان اصلی هم بود که سرانجام راهش را در دل تاریخ باز کرد و ماند و مردم در سالهای پس از انقلاب و در قالب نسخههای ویدئویی و بعدها در قالب نسخههای لوح فشرده و در سالهای اخیر هم با کیفیت خوب و در قالب فایل تصویری و دانلودی بارها دیدند شد، آنقدر که خیلیها لحظه به لحظه رفاقت سیدرسول و قدرت را ازبر هستند و با آن خاطرهها دارند.
ساواک را چه به سینما؟
حتما این پایان (سکانس شش دقیقهای) ساختگی را در این چند روز در فضای مجازی دیدهاید یا به احتمال قوی جزو اولویتهای شما برای تماشا خواهد بود. ما اینجا نگاهی مقایسهای داریم به این دستکاری سینمایی ساواک با پایان اصلی فیلم و اینکه ساواک، چه تغییرات مضحکی در فیلم انجام داد تا ضمن اعلام برائت و موجه جلوه دادن خودش، توپ خرابکاری را در زمین چهرههای چریک و مبارز فیلم همچون قدرت بیندازد و آنها را شخصیتهایی نامرد و نارفیق نشان دهد.
پیش از دخالت علنی ساواک در فیلم گوزنها و بر اثر فشار سیستم نظارتی وقت، مسعود کیمیایی ناچار شده بود برای مجوز گرفتن فیلمنامه، شخصیت چریک و مبارز فیلم، قدرت را به یک دزد بانک تبدیل کند، با این حال در فضای انقلابی آن سالها، تماشاگران نکته را درباره این شخصیت گرفته بودند و میدانستند او با آن عینک فریم درشت، مبارزی است که علیه حکومت پهلوی فعالیت میکند.
اولین تفاوت سکانس ساختگی با سکانس واقعی گوزنها در دکوپاژ خودش را نشان میدهد؛ در فیلم جعلی، سید با مامور ساواک (که ایرج رضایی به جای او حرف میزند) در گوشهای از حیاط و زیر یک درخت حرف میزند. این همسطحی و نزدیکی بیش از حد سید و مامور ساواک همراه لحن نسبتا آرام مامور، همگی در حکم یک پاس گل به ساواک است، به این معنی که ماموران حکومت حتی در چنین شرایطی این همه نرمش به خرج میدهند.
در حالی که دکوپاژ فیلم اصلی، در این سکانس به کلی متفاوت است و ساواکیها حالتی خشن و تهدیدکننده دارند؛ سید را در نمای سرپایینی میبینیم که در ورودی خانه ایستاده و دورتادور او و بالای پشت بام خانههای اطراف، پر از مامور است. مامور اصلی ساواک هم با صدای سیامک اطلسی با لحن محکم و آمرانهای با سید صحبت میکند که: «هی با توام! گوشاتو خوب واکن...»
سید در فیلم ساختگی، دیالوگهای کوتاهی در جواب دستور مامور ساواک میگوید: «نوکرتم. خیلی آقایی، میارمش.»، اما وقتی آن را با دیالوگهایی در همین فضا در فیلم اصلی مقایسه میکنیم، متوجه میشویم، سید، چون به ساواکیها و آژانها اعتماد ندارد، بیش از اندازه وقت صرف میکند تا با ماموران حرف بزند: «پس بگین ما رفتیم تو حیاط این آژانها گولّه مولّه به ما نزننا! نوکرتم، کارِ دیگه.»
از دیگر تفاوتهای اساسی سکانس ساختگی توسط ساواکیها با پایان واقعی گوزنها، گریم، جنس و کیفیت بازیها و متن ضعیف آن است که نسبتی با دیگر بخشهای فیلم ندارد. گریم بهروز وثوقی، بازیگر نقش سید نسبت به فیلم اصلی تغییراتی دارد و به گفته گلمکانی در همان گفتوگوی «فیلم» و به تایید کیمیایی، پروتزی که در صحنههای دیگر روی دندانهایش گذاشته بودند، اینجا نیست. بازیهای فیلم در این سکانس جعلی بد است، بهویژه فرامرز قریبیان، بازیگر نقش قدرت که بسیار گلدرشت و اغراقشده بازی میکند و دیگر نشانی از آن قدرت دوست داشتنی و باوفای قبلی ندارد. دیالوگها ظاهرا با توجه به شیوه دیالوگ نویسی مسعود کیمیایی نوشته شده، اما نتیجه خندهدارشده و نه در ظاهر و نه در مفهوم، با کیمیایی در اوج آن زمان، سنخیتی ندارند. راستش از سنخیت این نوع نوشتار و این پریشانی تصویر، با کیمیایی حالا نظری نمیدهیم!
استفاده از واژه لو دادن هم در همین چند دقیقه، به شکلی مسخره انجام و تکرار میشود. قدرت، سید را متهم میکند که او را به ماموران لو داده است! دوربین این لحظه زوج میانسال همسایه با بازی زنده یادان جهانگیر فروهر و پروین سلیمانی را نشان میدهد که برای سید، اظهارنگرانی میکنند و زن میگوید: «نکشنش طفل معصوم رو.» همه اینها به اضافه لحن تند و چشمان از حدقه بیرون زده، قرار است تصویری خشن و بیرحم و نامرد از قدرت به عنوان یک چریک و مبارز انقلابی بسازد. ساواکیها حتی به این هم راضی نمیشوند و قدرت در ادامه به رفیقی که به او پناه داده، شلیک میکند. گروه فیلمسازی ساواک، پا را از این هم فراتر میگذارند و توپ لودادن را به زمین محمد (یک مبارز دیگر با بازی پرویز فنی زاده) شوت میکنند و سید میگوید: «شاید همون ممدی که تو اتاق امونش دادی، تو رو لوت داده!» یعنی میخواهند با یک تیر، دو نشان بزنند و چهرههای مبارز فیلم را خبرچین و بدنام جلوه دهند.
در پایان ساختگی، وقتی قدرت دستهایش را به نشانه تسلیم بالا میآورد، سید را میبینیم که با لبخند، رضایتش را از این تصمیم اعلام میکند! این را مقایسه کنید با همه دیالوگهای بینظیری که سید، در همراهی با دوستش قدرت میگوید. ضمن اینکه یادمان نرود گلولهای که سید در پایان جعلی از دوستش میخورد، در نسخه اصلی از سوی ساواکیها به سمت او شلیک میشود.
تنها امتیاز نسخه جعلی نسبت به فیلم اصلی، آن نمایی است که قدرت اسلحه را کنار گلدان لب پنجره میگذارد که این هم به گفته کیمیایی، کار ساواکیها نبوده بلکه او آن را بعد از دخالت ساواک، فیلمبرداری کرده و در فیلم گنجانده که از آن به عنوان ادامه مبارزه تعبیر شده است. باز در تفاوتهای دو نسخه یکی اینکه در فیلم اصلی دو گلدان پشت پنجره میبینیم و در پایان ساختگی یک گلدان.
مماشات ساواک در ادامه صحنهها، دیگر خیلی تصنعی و خندهدار میشود؛ وقتی قدرت به حیاط میآید و مقابل سید زانو میزند، همان مامور ساواکی ابتدای سکانس به همکارانش میگوید: «کاریش نداشته باشین، بذارین حرفشو بزنه!» که یعنی ما خیلی با متهم راه میآییم. این لطف و محبت تا پایان فیلم هم وجود دارد و ساواکیها به نرمی و آرامی و مهربانی به سمت دستگیری او قدم برمیدارند و نشانی از هجوم و خشونت و حتی وظیفهشناسی مرسوم ساواک در آن نیست!
آخرین لگد ساواکیها به کاراکتر قدرت، این دیالوگ خطاب به سید است: «.. با هم کار شرافتمندونه میکنیم!» این اگر درباره دزدی بانک باشد، یک چیزی، اما چون میدانیم و ساواکیها هم میدانستند قدرت یک مبارز انقلابی است، آنوقت یعنی اینکه او کار شرافتمندانهای نمیکرده است.تنها دیالوگی که ساواکیها عینا از سکانس پایانی و اصلی گوزنها حفظ کردند هم این بود که البته در پایان فیلم از آن استفاده میکنند: «تنمون ضایع شده، رفاقتمون که جایی نرفته.» دستشان درد نکند، زحمت شد برایشان!
سابقه سانسور در سینمای قبل از انقلاب
تغییر پایان گوزنها احتمالا یکی از مهمترین دخالتهای ساواک و حکومت پهلوی در سینمای ایران است، اما سینمای آن سالها پیش از این باز هم طعم سانسور، توقیف و تغییر فیلمها را چشیده بود و اینطور نیست که فکر کنید آنموقع هم همه چیز گل و بلبل بود و در سینمای ایران و هرآنچه ساخته میشد به راحتی و بدون هیچ مشکلی روی پرده سینماها میرفت.
آنطور که در شماره 55 ماهنامه 24 و در مطلبی با عنوان فیلم کاغذ قیچی آمده، چند فیلم در سینمای پیش از انقلاب ایران، گرفتار سانسور شدند. از اولین فیلم ناطق ایرانی، دختر لر که با فشار دربار، پایان فیلم تغییر میکند، چون سازندگان آن ایران زمان مشروطه را ناامن نشان داده بودند تا آغامحمدخان، همه گناهکاریم، چشم به راه و جنوب شهر، از دیگر فیلمهایی است که حکومت وقت، دستور به تغییر برخی سکانسهای آن داد. دلیل اصلی این سانسورها هم این بود که حکومت خوش نداشت مردم، زشتی و فقر و دیگر مشکلات جامعه را در فیلمها ببینند.
پاهای زشت و شاخهای زیبا
مسعود کیمیایی در بخشی از گفتگو با هوشنگ گلمکانی بار دیگر اشاره میکند که دلیل انتخاب نام «گوزنها» برای این فیلم چیست. استاد هم توضیحاتی میدهد از این قبیل که گوزن پاهای زشتی دارد که باعث خوب دویدن و فرارش میشود و در عوض شاخهای زیبایی دارد که باعث میشود به درختها گیر کند و گرفتار شود؛ وضعیتی شبیه آنچه شخصیتهای اصلی گوزنها دارند.
در صورت پخش نشدن ویدئو بر روی تصویر زیر کلیک کنید.
هفتاد و دومین جشنواره فیلم کن در 25 مه 2019 در حالی به پایان رسید که برای دومین سال پیاپی یک فیلم آسیایی توانست جایزه نخل طلا را از آن خود کند و بدینترتیب هشتمین نخل طلا را برای قاره پهناور آسیا به ارمغان آورد. اهمیت موفقیتهای آسیاییها در جشنواره کن زمانی مشخص میشود که بدانیم همه نوع فیلمی نمیتواند نامزد حضور در این جشنواره شود و جشنواره کن اغلب با فیلمهای محدودی برگزار میشود و اعضای هیأت داوران این جشنواره نیز از میان افراد دنیای سینمای مشهور انتخاب میشود.
تا پیش از اکران فیلم «انگل» (پارازیت) ساخته بونگ جون هو در روز 21 مه، فیلم «درد و افتخار» در فهرست منتقدان حاضر در جشنواره کن 2019 پیشتاز بود، اما استقبال و کف زدنهای ممتد و طولانی تماشاگران به هنگام نمایش فیلم انگل و اقبال مثبت و کمنظیر منتقدان به این فیلم کلا اوضاع در جدول منتقدان را دگرگون کرد. به این ترتیب بود که فیلم انگل توانست در شب 25 مه جایزه نخل طلای جشنواره کن را بهعنوان هشتمین فیلم از سینمای آسیا و نخستین فیلم از سینمای کرهجنوبی از آن خود کند.
به اعتقاد بسیاری از منتقدان، بونگ جون هو توانسته در ژانر کمدی سیاه، نوعی فیلم پرتعلیق، بیرحمانه و خونین حول محور تراژدی اجتماعی بسازد. داستان این فیلم درباره 2 خانواده ثروتمند و فقیر است که اعضای خانواده فقیر به مرور زمان تلاش میکنند در خانواده ثروتمند نفوذ کنند. اعطای جایزه نخل طلا به فیلم انگل شاید یکی از مواردی بود که منتقدان در جشنواره 2019 تا حد زیادی با هم اشتراک نظر داشتند، اما اعطای جایزه نخل طلای بهترین کارگردانی به برادران داردن برای ساخت فیلم احمد جوان اتفاقی بود که صدای بسیاری از منتقدان را در آورد.
اما موضوعی که در درجه اول در جشنواره کن بهویژه جشنوارههای سالهای اخیر خود را نشان داده موفقیت بیچون و چرای آسیاییها در کسب جایزه نخل طلا در کن بوده که میتوان آن را همرده جایزه اسکار، از ارزشمندترین جوایز سینمایی سال توصیف کرد. امسال در حالی فیلم انگل از کره جنوبی جایزه نخل طلا را دریافت کرد که در سال 2018 نیز فیلم «دله دزدان فروشگاه» از کشور ژاپن توانسته بود نخل طلا را از آن خود کند.
.: Weblog Themes By Pichak :.