سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تولید برق از عرق بدن


 

  • تولید برق از عرق بدن
    آفتاب‌‌نیوز :

    تیمی از محققان فرانسوی و آمریکایی دستگاهی ابداع کردند که از عرق انسان برق تولید می‌کند.

    به گزارش مدیکال دیلی، این دستگاه قطرات عرق را از سطح پوست جمع‌آوری کرده و با کاهش اکسیژن و اکسید کردن شکل یونی اسید لاکتیک موجود در عرق، ترکیبات آن را به انرژی الکتریکی تبدیل می‌کند.

    به گفته محققان دانشگاه گرونوبل فرانسه و دانشگاه سن دیگو آمریکا، نسخه کنونی این دستگاه می‌تواند به طور مستمر توان لازم را برای روشن شدن یک لامپ LED، تامین کند.

    تولید برق از عرق بدن

    به این ترتیب فناوری‌های پوشیدنی به زودی به کمک این ابزار جدید از شر باتری‌ها برای تامین انرژی خود خلاص خواهند شد؛ ابزاری که به دلیل ساخته شدن از مواد با خاصیت کشسانی می‌توان آن در هر جایی از بدن که مناسب باشد، مورد استفاده قرار داد.

    آن طور که سازندگان این دستگاه می‌گویند، چنین ابزاری می‌تواند آینده فناوری‌های پوشیدنی را تغییر دهد. استفاده از سوخت‌های زیستی، در این جا عرق انسان، برای تامین برق دستگاه‌های قابل حمل یک منبع انرژی قابل اعتماد و مقرون به صرفه است.

    به گفته این تیم تحقیقاتی، استفاده از عرق به عنوان یک منبع انرژی همچنین می‌تواند به ساخت دستگاه‌های زیستی سازگار با محیط‌زیست منجر شود.

    جزئیات بیشتر در این‌باره در نشریه Advanced Functional Materials منتشر شده است.




اظهارنظر قابل تامل دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر کشور/ عکس


 

  • اظهارنظر قابل تامل دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر کشور/ عکس

    به گزارش خبرآنلاین، حجت‌الاسلام جلیل محبی، دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر کشور در توئیت جدیدی نوشت:«‏تا زمانی که بنده دبیر ستاد امر به معروف هستم بنا به فرموده رهبر انقلاب اولویت را به امر به معروف مسوولین می‌دهم. والسلام ‏العاقبه للمتقین.»

    او پیش از این در توئیتی نوشته بود: وقتی برخی از امام جمعه‌ها خانم‌های بی‌حجاب را با توهین، نهی از منکر کنند، مجری برنامه عفاف و حجاب هم آن حرف‌های زشت را در جمع خانم‌ها می‌زند، حاکمان ما ملوک‌اند و «الناس علی دین ملوکهم»، کاش همه ائمه‌جمعه مثل امام جمعه دیروز تهران درباره بی‌حجاب‌ها حرف می‌زدند.

    4747




برویم اینستاگرام «زیبا و لاغر» شویم و برگردیم!


 

  • برویم اینستاگرام «زیبا و لاغر» شویم و برگردیم!

    بیایید بعد از شنیدن نام اینستاگرام،‌ جدا از صفحات دوستان دور و نزدیک،‌به صفحاتی که دنبال‌کننده بالایی دارند و به تعبیری اینفلوئنسر( تاثیرگذار) هستند، سری بزنیم. مرور درصد بالایی از این صفحات پرمخاطب صاحبانی دارند که دقیقا مشغول همین کار هستند،‌تبلیغات کاهش وزن و البته مصرف‌گرایی.لطفا فکر نکنید که بازار این کار و مخاطبان‌شان را فقط زنان تشکیل می‌دهند که اتفاقا مردان در این عرصه مدت‌هاست وارد رقابت شده‌اند.

    مردانی با عضلاتی برجسته،‌اغلب با فیلم‌ها و عکس‌هایی از باشگاه‌های بدنسازی، ابروهایی دست‌کاری شده، گونه‌های برجسته، بوتاکس، دندان‌هایی که سفیدیشان طبیعی نیست، چانه‌های زاویه‌دار، موها و ریش‌ها کاملا آرایش شده و هرآنچه که نمی‌توان در غالب جمعیت مردان جامعه دید.زنانی که در عکس‌ها و فیلم‌ها شباهت نزدیکی دارند،‌ به این خاطر که الگو از این قرار است: لاغر، ابروهای پهن، لب‌ها وگونه‌ها برجسته،‌بوتاکس صورت، بینی‌هایجراحی شده،‌ رنگ و فرم موها ...

    اما از کی و کجا قرار بر این شد که مردان و زنان این شکلی باشند؟ قبل از پاسخ این سوال تاکید کنیم که هیچ‌کس اجازه ندارد برای ظاهر دست‌کاری شده و یا برعکس دست‌کاری نشده و حتی با ایراد و اشکال کسی نظر، قضاوت و حتی توصیه داشته باشد.

    اما پاسخ به سوال بالا می‌تواند نشان دهد که آیا ما با یک«انتخاب» برای ظاهرمان روبه‌رو هستیم یا بی‌آنکه بدانیم ممکن است وادار شده باشیم که لاغری یا استفاده از ابزارهایی برای زیبایی را انتخاب کنیم.

    واقعیت این است که علم و تجارت دست به دست هم می‌دهند که انسان معاصر را زیبا و جوان نگه دارد،‌ خصوصا که برخی وسواس‌ها و هراس از پیری حتی تا حد یک اختلال مخرب در برخی‌ها وجود دارد، هزینه‌های زیادی می‌شود تا محصولی،‌دارویی یا شیوه‌ای جدید در جراحی پیدا شود که در خدمت این امور قرار گیرد، حالا نتیجه قرار است در گوشه آزمایشگاه و پژوهشکده‌ها خاک بخورد؟ خیر قرار است به ما معرفی شود و حتی نامحسوس در ذهن و روان ما ثبت شود که انتخابش کن وگرنه عقب می‌مانی!

    متاسفانه آمارهای دقیق و به‌روز شده‌ای در خصوص اعمال زیبایی در ایران نداریم اما رییس انجمن جراحان پلاستیک ایران سال 92 در حاشیه یک کنگره گفته بود سالانه حدود 25 تا 30 هزار جراحی زیبایی در کشور انجام می شود که بسیاری از آنها تحت تاثیر تبلیغات رسانه‌ها صورت می‌گیرد و ضرورتی برای انجام آنها وجود ندارد.

    دکتر سیدعبدالحسن امامی گفته بود: 60 درصد این موارد مربوط به جراحی بینی و بقیه آن مربوط به سایر جراحی های زیبایی و پلاستیک است. جراحی پلک و صورت در ایران در رده چهارم و پس از لیپوساکشن، سینه و شکم قرار دارد.

    جالب است نتایج یک تحقیق در شهر رشت را با هم مرور کنیم؛ در این پژوهش 383 زن بالای 15 سال ساکن شهر رشت مورد بررسی قرار گرفتند. 191 نفر از آن‌ها جراحی زیبایی داشتند و 192 نفر عمل زیبایی انجام نداده بودند و قصدی برای انجام آن در آینده نداشتند. برای جمع‌آوری داده‌های این پژوهش پرسش‌نامه‌ای در خصوص سن، میزان تحصیلات خود و والدین و شغل سرپرست خانوار و اطلاعات در خصوص مهارت‌ها، توانایی‌ها و عادت‌های فرهنگی افراد تنظیم شد. پس از جمع‌آوری اطلاعات، داده‌های به دست آمده با روش‌های آماری تحلیل شدند.

    یافته‌های این پژوهش نشان داد که افرادی که جراحی زیبایی داشتند، نسبت به افراد بدون جراحی، سن بالاتری داشتند. در بین زنانی که جراحی زیبایی داشتند، افراد متاهل بیشتر بودند. از نظر اقتصادی و اجتماعی، دو گروه تفاوتی نداشتند و میزان درآمد دو گروه نیز تفاوت چشم‌گیری نداشت. همچنین در کل افرادی که جراحی زیبایی انجام نداده بودند، سرمایه‌ فرهنگی بالاتری داشتند.

    افرادی که تجربه‌ جراحی زیبایی نداشتند در مواردی همچون ورزش کردن و تسلط به زبان‌های خارجی نمره‌های بالاتری کسب کردند. همچنین مشخص شد که کالاهای فرهنگی در دسترس این دو گروه تا حدودی با یکدیگر متفاوت است. استفاده از کتابخانه‌ شخصی و تابلوهای نقاشی و مطالعات غیر درسی در گروهی که جراحی زیبایی نداشتند، به مراتب بیشتر بود. همچنین زنانی که از کالاهای فرهنگی مثل ماهواره و شبکه‌های مجازی بیشتر استفاده می‌کردند، برای افزایش سرمایه‌های جنسی خود از جراحی‌های زیبایی استفاده می‌کردند.

    و حالا برگردیم به خبر اول،‌ حذف تبلیغات لاغری از اینستاگرام قطعا با در نظر گرفتن همین موارد و تشدید القای وسواس زیبایی و جوانی در نظر گرفته شده وگرنه قطعا انجام چنین اعمالی تصمیم شخصی است،‌ضمن اینکه برای کسانی که سلامتی‌شان بابت چاقی در خطر است و یا جراحی زیبایی برای‌شان ضروری تعریف شده،‌ موضوع متفاوت است.

    4747




نامه یک نویسنده به رئیس دستگاه قضا/ ما خودی‌ها سال‌هاست زحمت دشمن را کم کرده‌ایم


 

  • نامه یک نویسنده به رئیس دستگاه قضا/ ما خودی‌ها سال‌هاست زحمت دشمن را کم کرده‌ایم

    حبیب احمدزاده، نویسنده کتاب‌های پرمخاطبی چون «شطرنج با ماشین قیامت» و «داستان‌های شهر جنگی» در نامه‌ای به آیت‌الله رئیسی، رئیس قوه قضاییه با عنوان «سرگردانی همیشگی در جنگ با معلول» معتقد است که ما خودی‌ها سال‌هاست زحمت دشمن را کم کرده و خود بر سر راه‌مان دوراهی شکست می‌سازیم.

    متن نامه این نویسنده به رئیس دستگاه قضا به شرح زیر است:

    خدمت حضرت آیت‌الله رئیسی

    ریاست محترم قوه قضاییه

    با عرض سلام و ادب

    با شرمندگی، چون دستمان از دیدن حضوری جمالتان برای صرف درد دل همچون قاطبه دیگر مردمان این کشور بسی کوتاه است، این مطلب را اینگونه انتشار می‌دهم انشاالله که در این زمانه که به قول مرحوم امیرکبیر با دلیل و بی‌دلیل از آسمان بی‌شمار سنگ بر سر دستگاهتان می‌بارد، شاید راهکاری شود برای رفع علت و نه هزینه بیجای همیشگی برای رفع معلول که همگان از قاضی عدلیه و مامور تجسس و عالم ربانی و دستگاههای فرهنگی و در اول این صف، خود بنده در عمل به این روش‌های غلط سال‌هاست که مقصریم.

    پس این دو خاطره پر از درس و عبرت و شاید علت‌العلل مشکلات فرهنگ ستیزی جامعه را به بهانه سعه صدر همیشگی شما در ظاهر به شما تقدیم می‌کنم تا شاید دیگرانی نیز شنیده و به کارشان بیاید.

     فقط در مقدمه و شروع عرض میکنم که نیکسون رییس جمهور اسبق آمریکا کتابی دارد به نام «پیروزی بدون جنگ» که جمله طلایی آن درباره تاکتیک آمریکا در مقابله و برتری بر دیگران چنین است: «همیشه بر سر راه دشمنانت، دوراهی بساز، آنگونه که انتخاب هر راه، صرفاً به شکستشان منجر شود.»

     حال می‌خواهم بنویسم که نه صرفاً دشمن، بلکه ما خودی‌ها چگونه سال‌هاست زحمت دشمن را کم کرده و خود بر سر راه‌مان دوراهی شکست می‌سازیم.

    خاطره اول

    روزی در خدمت بزرگی عرض کردم که در نمازی نبوده که یک سرهنگ بعثی اسیر در عملیات کربلای پنج را دعا نکرده باشم.

    فرمودند چطور؟

    عرض کردم در اواخر سال شصت و پنج (عملیات کربلای پنج و منطقه پنج ضلعی شلمچه) شبی در میانه نبردی شدید، سرهنگ عراقی را پس از اسارت در خط، به سنگر فرماندهی قرارگاه نوح نبی (ع) آوردند، او در حال سیگار کشیدن،‌هاج و واج به اطراف مینگریست تا با محیطی اخت پیدا کند که نه درجه‌ای و نه بالا پایینی و نه نشانه‌ای در آن مشخص بود تا بتواند فرمانده را از بسیجی عادی تشخیص دهد، به عنوان تطبیق آتش ادوات قرارگاه و صرفا کنجکاوی از مترجم خواستم که از او نظرش را درباره عملیاتی که بین ما و نیروهای بعثی سه روز پیاپی برای در اختیار گرفتن و عبور از پل بین دو جزیره طویله و صالحیه در جریان بود را بخواهد. بخوبی یادم هست که در جلوی سرهنگ عراقی یک پاکت سیگار عراقی بغداد و یک بسته کبریت ایرانی قرار داشت، بسته کبریت ایرانی را نشانه رفت و به عربی پرسید، این بسته کبریت در ایران چند ریال است؟ به گمانم در جوابش گفتم یک ریال. در چشمانم زل زد و گفت اگر همین قوطی کبریت را الان به شما پنجاه ریال بفروشم، می‌خرید؟ گفتم نه. او پک محکمی به سیگارش زد و ادامه داد این پل از لحاظ سوق‌الجیشی، صرفاً جایی یک ریالی است که هم ما و هم شما با این همه نیرو و توان بیخود برای آن پنجاه ریال هزینه می‌کنیم.

    پس از اتمام خاطره، خدمت آن بزرگوار عرض کردم که از آن سرهنگ بعثی (که شاید مصداق مثالش هم جای بحث داشت) برای همه زندگی‌ام یاد گرفتم که هرگز در هیچ معامله و تصمیم‌گیری زندگی‌ام، یک کبریت یک ریالی را پنجاه ریال نخرم.

    و خاطره دوم

    و خاطره مهم‌تر که خداوند، پای منبر آقای پناهیان در ایام عاشورا بر من ارزانی داشت تا یکی دیگر از اسباب العلل مشکلات فرهنگی و این همه هزینه بی‌خود و سوء استفاده دشمنان خبیث خارجی از سیاست‌های بلاهت آمیز فرهنگی در کشورمان را در قالب خاطره‌ای بهتر بفهمم.

    در زمان حکومت شاهنشاهی، کتابی به نام «تمدن بزرگ» برای همه دانش‌آموزان مدارس چاپ و توزیع شد؛ کتابی تمام رنگی با چاپی نفیس به صورت مصور دقیقا با کپی برداری و همسان سازی ذهنی از مجموعه کتاب‌های تن تن و میلو معروف ـ که تماما تبلیغ تصویری حکومت پهلوی بود و بس. در این میان در شهر مذهبی قم قرار برآن شده بود که کتاب مزبورنه فقط توزیع بلکه حتما تدریس و از دانش‌آموزان نیز امتحان گرفته شود. طوفانی از نارضایتی و بحث در میان معلمان مذهبی قم صورت گرفت و در جلسه‌ای همگی از تصمیم جمعی برای عدم تدریس آن سخن راندند ولی تک معلمی زیرک سخنی دیگر راند، معلم چنین گفت اتفاقا چه فرصتی بهتر و برتر از این که به این بهانه وارد بحث حکومت شویم، کسی گفت منظورتان آن است که به بهانه تدریس کتاب، مطالبش را رد و نقض غرض کنیم، معلم زیرک گفت با این روش؛ که خود را به خطر انداخته و با ممانعت آموزش و پرورش و ساواک روبرو خواهیم شد، نه اتفاقا همگی باهم عهد بسته تا هر کلمه از کتاب را با وسواس و صحت درس داده و کم نگذاریم تا بهانه‌ای هم به دست رژیم نیفتد، همگان متعجب پرسیدند که چه شود و او با لبخند ادامه داد: فقط کافی است درزمان تدرس کتاب و طول سال چنان بر دانش‌آموزان سخت بگیریم که هیچکس در خرداد از این درس نمره نیاورده و همگی تجدید شوند و در شهریور هم از درسخوان و غیردرسخوان گرفته، چنان کنیم که برای قبولی باز هم نمره‌ای بیشتر از 10 نیاورند. در آخر بدون بهانه دادن به رژیم، خودبخود همگی این دانش‌آموزان، ناخواسته و حتی نادانسته از محتوای چنین کتابی با ظاهر حتی زیبا متنفر خواهند شد.

    به هر حال، قوه قضاییه دروازه‌بان چنین مسابقه‌ای است که در آن فقط باید از شوت‌های ناگهانی یاران خودی به سمت دروازه‌اش بترسدکه سال‌هاست حماقت فروش کبریت یک ریالی را پنجاه ریال به پای نظام می‌نویسند و با سختگیری بیجا کار دشمن را بسی آسان کرده اند و بس. اینها عمده‌ترین علت‌العلل و دلیل عمده جوابگو شدن امروزه قوه قضاییه، به جای دیگر صاحبان قدرت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی در همه امور است؛ البته اگر بی‌شک کسانی در زیر مجوعه دستگاه عدل و قضا، خود نیز چنین نباشند.

    به هر حال جناب ریاست محترم قوه قضاییه که در دلسوزیتان هیچ شکی ندارم و می‌دانم که خبیثانی چون بن سلمان، ترامپ و ناتانیاهو و پمپئو به تبعیت از تاکتیک نیکسون برای شکستن صف مقاومت مردم ما و ایجاد آن دوراهی چه در سردارند، ولی سوال اساس‌تر آن است که برای شکستن کید دشمن و ایجاد راه سوم و برای برون رفت از شکاف اجتماعی، ما چه تاکتیک عملی در سر داریم؟

    با احترام کامل

    برادر کوچکتان 

    25258




مراکز رشد و کارآفرینی روستایی، نقطه اتصال علم و صنعت و سیاست


 

  • مراکز رشد و کارآفرینی روستایی، نقطه اتصال علم و صنعت و سیاست

    بر اساس آنچه به‌عنوان علت و دلیل ایجاد مراکز رشد تا امروز بیان شده است: این مراکز نقش مهمی در تبدیل ایده‌ها به کسب‌وکارهای نوپا در مراحل اولیه شکل‌گیری دارند و اهمیت وجود چنین مراکزی در زیست‌بوم کسب‌وکار هر کشوری بر اهل فن پوشیده نیست.
    شاید نکته تازه و جدید این باشد که بسیاری از این مراکز بر پایه جمع‌آوری و جذب ایده پردازان و آینده‌پژوهان حرکت کرده‌اند و در کنار همه دستاوردها و ارزش‌ها که خلق کرده‌اند، از حل مسائل به‌ظاهر ساده ولی مهم در جوامع کوچک جامانده‌اند.
    این موضوع سبب شده است که اغلب راه‌حل‌ها از شهر به روستا برسد و قانون‌گذاری‌ها و تقسیم داشته‌ها و منابع از بالا به پایین صورت بگیرد. با آنکه همه باور دارند که روستا هم مانند شهر دارای مسائل و مشکلات اختصاصی است، اما همچنان شیوه حل مشکلات روستاها بر پایه تصمیم‌گیری در شهر و اجرا و اعمال راه‌حل در روستا است.
    موضوعی که باعث شده است تا کماکان مشکلات و معضلات خرد و کوچک، اما مهم و تأثیرگذار در محیط روستا حل نشده باقی بماند.
    تجربه سه سال زندگی در روستا باعث شد تا باور کنم که راه‌حل مشکلات هر منطقه‌ای ابتدا باید در همان منطقه جستجو شود و حل مسئله‌های هر روستا و شهرستانی ابتدا از عهده و توان اهالی همان‌جا برمی‌آید، همان‌ها که مشکل و مسئله را همیشه و همواره دیده و تحمل کرده‌اند.
    شیوه پاسخگویی و حل مشکلات از بالا به پایین و تجویز یک راه‌حل برای همه افراد در همه نقاط کشور از موفقیت مناسبی برخوردار نبوده و بیشتر به شکست انجامیده است و یا لااقل کسان بسیاری از نتیجه این شیوه ناخرسندند.
    ازجمله موانع اعلام‌شده در مسیر حل مشکلات به دست اهالی و مردم بومی،‌ فقدان آموزش و نداشتن مهارت‌های لازم در جهت شناسایی مسئله و بعد نداشتن مهارت حل مسئله‌های روزمره بود که امروزه به شیوه‌های مختلفی برای آن‌ها توضیح و توجیه وجود دارد.
    هرچند برای حل همین مسئله هم شیوه ارائه خدمات متمرکز باعث مهاجرت‌های ناخواسته و بی‌حاصل جوانان روستایی و شهرستانی به شهرهای بزرگ شد ولی هر چه بود و هر چه هست،‌ امروز با انبوهی از جوانان روستایی تحصیل‌کرده در شهر و بازگشته به روستا مواجهیم که ظرفیت تازه‌ای برای حل مسائل و مشکلات روستاها و مناطق کم‌جمعیت ایجاد کرده است.
    با مقدمه‌ای که ذکر شد فرض بر این است که:
    •    روستاها همچنان مسائل حل نشده دارند.
    •    راه‌حل‌های تهیه‌شده در شهرها و نگاه از بالا به پائین نتیجه لازم نداده است.
    •    تمرکز امکانات و منابع در شهرها بعضاً باعث مهاجرت‌های ناخواسته و بی‌حاصل اهالی روستا شده است.
    سؤال مهم و جدی این است که چه کنیم؟
    اول اینکه ممکن است راه‌حل‌ها و شیوه‌های تازه هم مانند کسب‌وکارهای جدید، ‌نیازمند محیط آزمایشگاهی باشند و بهتر و بلکه لازم است که این راه‌حل‌ها را هم در چند آزمایشگاه کوچک بیازماییم.
    دیگر آنکه این راه‌حل‌ها باید بر اساس بهره‌گیری حداکثری از ظرفیت‌های محلی باشد یعنی از ابتدای کار، ‌از لحظه‌ای که می‌خواهیم یک مسئله محلی را حل کنیم،‌ بپذیریم و بدانیم که اصل کشف مسئله باید با همراهی و همکاری اهالی بومی صورت بگیرد،‌ هرچند ممکن است مشکلاتی وجود داشته باشد که اهالی با آن کنار آمده باشند و به نظر یک فرد تازه‌وارد مشکل اصلی همان‌ها باشد ولی باید بپذیریم که حتی اولویت دادن به مسئله‌ها هم باید توافقی باشد.
    به‌عبارت‌دیگر اگر مردم یک منطقه به وجود یک مشکل باور ندارند،‌ صرف اعلام مشکل از سوی افراد بیرونی،‌ باعث همراهی و همدلی آن‌ها نمی‌شود و چه‌بسا موجب بروز مشکلات و مسائل تازه‌ای هم بشود.
    قدم بعدی این است که از مردم و جوان‌های محلی راه‌حل بخواهیم،‌ گاهی بعضی از راه‌حل‌های سنتی و محلی بسیار کم‌هزینه‌تر و ساده‌تر مشکلات را حل می‌کنند،‌ فقط ممکن است لازم باشد تا این راه‌حل‌ها در چارچوبی قابل تکرار و قابل‌انتقال مستندسازی شوند.
    نقشی که مراکز رشد،‌ در شهرها بر عهده دارند عیناً می‌توان در روستاها نیز بر عهده مراکز رشد و کارآفرینی روستایی قرار داد، ‌یعنی نقطه اتصال علم و صنعت و سیاست،‌ جایی که علم و دانش به تجربه و توان کارآفرینان و صنعتگران گره می‌خورد و برای مدیران سیاسی و حاکمیت چاره‌ای جز حمایت باقی نمی‌گذارد. این پیوند سه‌گانه اکنون در شهرها در حال شکل‌گیری است ولی روستاها با فاصله زیادی کماکان دریافت‌کننده محصول اتفاقات شهرها هستند. درحالی‌که در بسیاری از مواقع آنچه به روستا می‌رسد نه‌تنها مشکلی را حل نمی‌کند بلکه دردسر تازه‌ای هم ایجاد می‌کند.
    ایجاد مراکز رشد و کارآفرینی روستایی و سازمان‌دهی و ایجاد شبکه بین آن‌ها موجب افزایش مهارت کارآفرینان روستایی و هم‌افزایی برای مسئله یابی و ارائه راهکارهای محلی مبتنی بر اشتراک‌گذاری تجربه و سوابق در سایر نقاط کشور و تبادل اطلاعات و تکثیر اطلاعات بین اعضای زیست‌بوم خواهد شد.
    گردشگری در این میان شاید بهترین ابزار اتصال شهر و روستا باشد، گردشگری مسئولانه و گردشگری برای هدفی مشخص همراه با بهره‌مندی از مزایای حضور در طبیعت.
    تصور کنید که یک مرکز گردشگری روستایی یا بنا بر تعبیر رایج یک مرکز بومگردی با امکاناتی مناسب اقامت و برپائی جلسات، به‌راحتی می‌تواند به‌صورت هم‌زمان محل حضور و ملاقات اساتید، مربیان و کارآفرینان علاقه‌مند و داوطلب با صاحبان فکر و ایده و راه‌حل در روستاها باشد.
    یعنی دانش و تجربه و توان شهرنشینان که به‌صورت طبیعی و هم‌زمان با سفر به نقاط مختلف به این‌سوی و آن‌سوی می‌رود، می‌تواند مورد استفاده هدفمند و نقش‌آفرین در روستاها قرار گیرد.
    از دانشمندان معروف گرفته تا هنرمندان برگزیده، ورزشکاران، کارآفرینان، سرمایه‌گذاران و دیگر افراد توانمندی که در شهرها ساکن هستند، این بار می‌توانند هم‌زمان با سفر به نقاط روستایی و دورافتاده‌ای که دارای مراکز رشد روستایی هستند، ازآنچه دارند با مردم تقسیم کنند و ضمن حل مشکلات روستا به دست اهالی و جوانان روستایی، از طبیعت و زیبایی این مناطق هم استفاده کنند.
    به نظر می‌رسد صدور مجوز تأسیس و اداره مراکز رشد روستایی به کارآفرینان و علاقه‌مندان واجد شرایط بتواند علاوه بر حل مشکلات روستاها به دست نیروهای بومی و زمینه‌سازی جهت ایجاد و رشد کسب‌وکارهای کوچک روستایی، موجب ایجاد یک تحول جدی در حوزه کارآفرینی روستایی نیز بشود.